تحليل بنيادين شعر و شخصيت پروين(2)


 

نويسنده: دکتر اکبر شعباني*




 

همان طور که قبلاً گفته شد، پروين با اکثر آثار کلاسيک ادب فارسي مأنوس بوده و ديوان بسياري از شعراي صاحب نام را با دقت خوانده و از بسياري از آن ها در هنر خويش آشکارا تأثير پذيرفته است و همين اندوخته ي گران و ارزشمند است که او را با وجود سنّ کم، در ميان همگنان ممتاز کرده است، اينک به نمونه هايي از اين تأثير آشکار به طور گذرا اشاره مي کنيم:
همانند ناصر خسرو که معتقد بود:

خنده از بي خردي خيزد، چون خندم
چون خرد سخت گرفته است گريبانم (19)

شوخي و خنده را محکوم کرده؛ مي گويد:

چرا با هزل و مستي بگذراني زندگاني را
چرا مستي کني و هوشياران را بخنداني (20)

در جاي ديگر، در قطعه ي بلندي با عنوان «درخت بي بر»دقيقاً پا جاي پاي ناصرخسرو گذاشته و هم چون حکيمِ يمگان که معتقد بود:

بسوزند شاخ درختان بي بر
سزا خود همين است مر بي بري را (21)

مي گويد:

آن شاخ که سر بر کشد و ميوه نيارد
فرجام به جز سوختنش نيست سزاوار(22)

گاهي، حتّي با اقتباس وزن و قافيه به سراغ او رفته و الحق به شايستگي از عهده ي کار برآمده است، به گونه اي که هر خواننده ي شعر شناسي مي پذيرد که صرف نظر از فضل تقدّم که در آن شکي نيست، قصيده ي وزين پروين با مطلع:

اي دل عبث مخور غم دنيا را
فکرت مکن نيامده فردا را(23)

از قصيده ي ناصر خسرو با مطلع:

اي روي داده صحبت دنيا را
شادان و برافراشته آوا را(24)

چيزي کم ندارد.
گاه خيّام گونه، دم غنيمت شماري را تنها طريق ممکن شمرده و از زبانِ گُل زرد مي گويد:

چو غنچه هاي دگر بشکفند ما برويم
کنون بيا که صف سبزه را بياراييم(25)

تأثيرِ سخنِ حافظ، اگر چه نه به اندازه ي ناصر خسرو و سعدي و مولوي، امّا در کلام پروين، مشهود است ، از جمله قصيده اي با مطلع:

سوخت اوراق دل از اخگر پنداري چند
ماند خاکستري از دفتر طوماري چند (26)

با تغيير قافيه ، يادآور غزل حافظ با مطلع زير است:

حسب حالي ننوشتي و شد ايّامي چند
محرمي کو که فرستم به تو پيغامي چند(27)

اگر چه سحرآفريني خواجه شيراز با توجّه به سادگي بيان پروين، کمتر مورد استفاده او قرار گرفته امّا از جنبه ي فکري در بسياري موارد، جا پاي جاي حافظ گذاشته و صد البتّه در حال و هوايي کاملاً متفاوت، به گونه اي که براي بسياري ممکن است به سادگي قابل تشخيص نباشد، از جمله در قطعه اي با عنوان «فلسفه»که در واقع مناظره اي است بين لوبيا و نخود، آن جا که از زبانِ لوبيا خطابّ به نخود مي گويد:

رمز خلقت به ما نگفت کسي
اين حقيقت مپرس ز اهلِ مجاز

کس بدين رزمگه ندارد راه
کس در اين پرده نيست محرم راز(28)

در حقيقت سخن حافظ را تکرار مي کند که گفت:

زسرّ غيبت کس آگاه نيست قصّه مخوان
کدام محرم دل ره در اين حرم دارد(29)

و يا:

در کارخانه اي که ره عقل و فضل نيست
فهم ضعيف راي فضولي چرا کند(30)

گاه به سراغ مولوي مي رود و به تقليد از داستان «مست و محتسب»با مطلع:

محتسب در نيمه شب جايي رسيد
در بن ديوار مردي خفته ديد (31)

قطعه ي بسيار جذّاب و خواندني «مست و هوشيار»را چنان ماهرانه مي سرايد که جاي هيچ حرفي باقي نمي گذارد:

محتسب مستي به ره ديد و گريباش گرفت
مست گفت اي دوست اين پيراهن است افسار نيست(32)

نيز مثنوي«طوطي و شکر»را بر وزن «طوطي و بازرگان»مولاي روم به مطلع:

تاجري در کشور هندوستان
طوطي زيبا خريد از دوستان(33)

ساخته است.
ودر جاي ديگر و درمثنوي «دزد و قاضي»به عينه ترنّم سخن مولانا را به مشامِ جانِ خواننده مي رساند:

برد دزدي را سوي قاضي عسس
خلق بسياري روان از پيش و پس (34)

گاه سعدي وار لب به سخن مي گشايد و با بياني روان و منسجم و پاکيزه، از مناعت طبع و بي اعتباري ماديّات و رجحان جان نسبت به تن، سخن به ميان مي آورد و انسان را در حال و هواي مواعظِ دلنشينِ شيخ قرار مي دهد، از جمله در مثنوي «جامه عرفان»با مطلع:

به درويشي بزرگي جامه اي داد
که اين خلقان بنه کز دوشت افتاد(35)

و الحق به نيکي از عهده ي کار بر مي آيد.
و از همين نوع است، مثنوي«دو محضر»با مطلع:

قاضي کشمر ز محضر شامگاه
رفت سوي خانه با حالي تباه(36)

که سادگي، رواني، دلنشيني و خوش آهنگي کلام سعدي در آن مشهود است.
باري، تسلّط اعجاب انگيز پروين بر ادبيّات کلاسيک فارسي به گونه اي که به نظر نمي رسد هيچ ديواني از شعراي مطرح فارسي را از نظر نگذرانده باشد، باعث آن گرديده که به سراغ همه ي آن ها برود و پا جاي پاي همه ي آن ها بگذارد و مجموعه اي رنگارنگ از قصده و قطعه و غزل و مثنوي، صد البتّه با خصوصيّتي مستقل و منحصر به فرد فراهم آورد، که هنگام مطالعه ي آن هرگز ملال و خستگي به سراغ خواننده نيايد.
باري، پروين تنها مقلّد نيست بلکه متابعي است که در سخن سبک و سياق خاص خود را دارد و عقايد و نظرات خود را در هر قالبي که مصلحت بداند، مطرح مي کند و پايان کلام اين که:
هر چه خواهي سخنش شيرين است

پی نوشت:
 

1ـ پروين اعتصامي ، ديوان، به کوشش منوچهر مظفريان، چاپ ششم، انتشارات علمي ، تهران،1365،ص158.
2ـ يحيي آرين پور، از صبا تا نيما، جلد دوم، شرکت سهامي کتاب هاي جيبي، چاپ پنجم ، 1357،ص113.
3ـ محمد جواد شريعت، پروين ستاره آسمان ادب ايران، مؤسسه ي انتشاراتي مشعل، چاپ اوّل،1366،ص5.
4-يحيي آرين پور، همان،ص113.
5-پروين اعتصامي،همان،ص414.
6ـ اين ادعا تنها با استناد به ديوان موجود ناصر خسرو که شامل اشعار مکتبي و تبليغي است، معتبر است و گرنه قبل از گرويدن به مذهب فاطمي و رسيدن به مرتبه ي حجتي، عمر را به گونه اي ديگر سپري کرده و به يقين اشعار آن دوره که فعلاً در اختيار ما نيست ، از نوعي ديگر بوده است.
7ـ شمس الدين محمد حافظ، ديوان، به اهتمام محمّد قزويني، قاسم غني، کتابفروشي زوّار- تهران، بي تا،ص46.
8ـ پروين اعتصامي، همان، مقدمه،ص14.
9ـ رحيم چاووشي اکبري، زندگي و شعر پروين اعتصامي ، نشر ثالث، چاپ دوم،1380،ص71و72.
10ـ پروين اعتصامي، همان،ص411.
11ـ همان،ص212.
12ـ همان،ص169.
13ـ همان،ص235.
14ـ همان،ص143.
15- به سرو گفت کسي ميوه اي نمي آري
      جواب داد که آزادگان تهي دستند
16- بسوزند چوب درختان بي بر
      سزا خود همين است مر بي بري را
و يا:بادام به از بيد و سپيدار به بار است
هر چند فزون کرد سپيدار درازا 18ـ همان،ص144و145.
19ـ ابومعين ناصر بن خسرو قبادياني، ديوان، به اهتمام مجتبي مينوي و مهدي محقّق، مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مک گيل، شعبه تهران،ص196.
20ـ پروين اعتصامي، همان،ص134.
21ـ ابومعين ناصر بن خسرو قبادياني، همان،ص142.
22ـ پروين اعتصامي ، همان،ص218.
23ـ پروين اعتصامي ، همان ،ص22.
24ـ ابومعين ناصر بن خسرو قبادياني، همان،ص166.
25ـ پروين اعتصامي، همان،ص205.
26ـ همان،ص68.
27ـ شمس الدين محمد حافظ ، همان،ص179.
28ـ پروين اعتصامي، همان،ص304.
29ـ شمس الدين محمد حافظ، همان،ص81.
30ـ همان،ص126
31ـ جلال الدين محمد مولوي، مثنوي معنوي، براساس نسخه قونيه ، تصحيح قوام الدّين خرّمشاهي، انتشارات دوستان، چاپ پنجم، 1380،ج1،دفتر دوم،ص261.
32ـ پروين اعتصامي ، همان،ص374.
33ـ همان،ص287.
34ـ همان،ص222.
35ـ همان،ص200.
36ـ همان،ص226.
* استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور

منابع و مآخذ
 

ـ آرين پور، يحيي:از صبا تا نيما، شرکت سهامي کتاب هاي جيبي، ج دوم، چاپ پنجم،1357.
ـ اعتصامي،پروين: ديوان ، به کوشش منوچهر مظفريان، انتشارات علمي، تهران،چاپ ششم،1365.
ـ چاووش اکبري، رحيم : زندگي و شعر پروين اعتصامي، نشر ثالث، چاپ دوم،1380.
ـ حافظ، شمس الدين محمد: ديوان، به اهتمام محمد قزويني و قاسم غني، کتاب فروشي زوّار، تهران، بي تا.
ـ سعدي ، مشرف الدّين مصلح بن عبدالله:کليّات، تصحيح محمد علي فروغي، انتشارات علمي ، بي تا.
ـ شريعت، محمد جواد:پروين ستاره آسمان ادب ايران، مؤسسه انتشاراتي مشعل ، چاپ اول،1366.
ـ مولوي، جلال الدين محمد: مثنوي معنوي، براساس نسخه قونيه، تصحيح قوام الدّين خرّمشاهي، انتشارات دوستان،چاپ پنجم، ج اول، دفتر دوم،1380.
ـ ناصر خسرو، ابومعين: ديوان، به اهتمام مجتبي مينويي و مهدي محقّق، مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مک گيل کانادا، شعبه تهران،1357. منبع: